شعر مهمترین هنر ایرانیان بوده و هست و از این جهت همیشه مخاطب خودش را داشته و دارد. در زمانهایی از تاریخ ما و قرنهای گذشته، مهمترین رسانه ما شعر بوده است. اکنون با گسترش رسانههای جدید ممکن است شعر اندکی به حاشیه رفته و اهمیت رسانهای اش کم رنگتر شده باشد؛ اما همچنان به عنوان محتوا در بسیاری از رسانهها نفوذ و کارکرد و اثر دارد.
درست است که ما در تیراژهای مجموعه شعرها شاید شاهد این باشیم که دوره درخشانی را طی نمیکنیم، اما میبینیم بعضی شعرها که در واقع به اصالت و طبیعت یک شعر خوب نزدیک است، دهها و صدهامیلیون مخاطب پیدا کرده و از زمان و مکان عبور میکند و به هدف خودش در یافتن مخاطب دست پیدا میکند.
متأسفانه با وجود کارهای معدودی که انجام شده، سال هاست که حسرت ترجمه و صدور شعرهای ناب دوره معاصر و به ویژه دوره انقلاب اسلامی برجای مانده است. برای ما که در طول تاریخ شعرمان به بلندترین جایگاهها دست یافته و چشم ادبیات دوستان جهان به این سرمایه خیره مانده، تحمل به حاشیه رفتن شعر دشوار است. ما اگر بتوانیم شعرمان را درست به جهان معرفی کنیم، بی شک مثل همیشه بر قله این هنر مهم و پایه، خواهیم ایستاد.
اینکه چرا در دهههای اخیر به این امر مهم بی توجهی شده است، برایند مسائل متعددی است؛ از جمله گسترش چشم گیر رسانههای نوپدید و پر سر و صدا. در شیوع انبوه این رسانههای خوش آب ورنگ، اهمیت رسانه عمیق و مهمی مانند شعر در اذهان برخی خواص و نیز افکار عمومی کاسته شد و از این رو طبعا اهتمامی بر ترجمه شعر نیز صورت نگرفت.
مسئله دیگر، این است که بخش عمدهای از شعرهای فارسی به ویژه شعرهای کلاسیک (غزل، مثنوی، رباعی و...) به دلیل تکیه بر وزن و زیباییهای زبانی، بخش زیادی از زیبایی و گیرایی خود را در فرایند ترجمه به زبان مقصد از دست میدهند و جز پوستین کم آب و رنگی بر پیکره نیمه جان آنان باقی نمیماند؛ بنابراین فقط بخشی از شعرهای ما که تکیه آنان بیش از وزن و زیباییهای زبانی بر اندیشه، خیال و عاطفه شعر باشد قابل ترجمه اند.
در این زمینه به طور پیش فرض شعر سپید را میتوان ترجمه پذیرتر از شعرهای کلاسیک و حتی شعر نیمایی دانست.
برخی صادرنشدن شعر فارسی را دلیلی بر افول شعر فارسی تلقی میکنند؛ اما این تلقی، چندان منطقی نیست.
قاعدتا نسل جدید شعرا نباید تفاوت بنیادینی با نسل پیشین داشته باشند؛ از این جهت که اگر نسل جدید و جوان، تداوم منطقی نسل اصیل و پیشین شعر فارسی نباشد، ابتر میماند و به جایی نمیرسد. این نسل باید در اصول، ادامه نسل قبلی باشد، اما در شاخ و برگ و نوآوری باید فرزند زمان خودش باشد. این مطلب اگر از حیث آسیب شناسی بخواهد مطرح شود، طبعا ما فاصله داریم تا جایی که بتوانیم ادعا کنیم نسل جدید شعر فارسی تماما به پشتوانه نسل پیشین و با اصالت و ریشههای خودشان در حال حرکت هستند.
ولی برایند شعر معاصر فارسی و شعر انقلاب اسلامی برایند ارزشمندی است که به جرئت میتواند حتی یک سبک در شعر فارسی تلقی شود. حاصلی که ما در این چهل پنجاه سال در شعرمان میتوانیم ببینیم، حاصل پربار و بسیار ارزشمندی است که قابل قیاس با کلیات گنجینه شعر فارسی و بازههای زمانی مشابه است، جز اینکه شاید ما در یافتن قلهها کمی کم توفیق بوده ایم. قلههای بلندبالایی مثل حافظ و سعدی و مولانا نداشتیم که این هم به سبب سبک زیست انسان امروز و مشغلههای فراوان و ذهن متکثر و بمباران اطلاعات است.
در خاطر دارم که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «اگر ما را مخیر کنند که فقط از یک هنر حمایت کنیم و صرفا در آن سرمایه گذاری کنیم، آن هنر، بی شک شعر هست»؛ شعر مهمترین هنر ما بوده و هست. به قول رهبر معظم انقلاب، ما در شعر به اوجی رسیدیم که در هیچ هنر دیگری به آن اوج در تاریخمان نرسیده ایم و جهان، ما را با شعر میشناسد.
باوجود این اهمیت که بارها گوشزد شده است، ما در ساختار دولتی مان شاهدیم که توجه به شعر، توجه ساختار یافتهای نیست و در سطوح بالای مدیریت فرهنگمان، هیچ وقت جایگاه شایستهای را برای شعر نداشتیم. این جایگاه به صورت حقیقی و کارآمد باید ایجاد شود. در واقع ما در دولت باید فضایی برای حمایت اصولی از جریان شعر و مؤسسههای مردمی و جوششهای مردمی حوزه شعر داشته باشیم.
اخیرا و بعد از مطالبهای که این حقیر از رئیس جمهور داشتم، با حمایت وزیر ارشاد، جناب استاد علی محمد مؤدب به عنوان دستیار ویژه وزیر در امور شعر منصوب شدند که این اقدام قدری امیدها را زنده کرد. به گواه تاریخ، بدون حمایت دولت و حاکمیت، هیچ زمانی شعر به اوج و ماندگاری خودش نمیرسد و طبعا بخشی از این حمایت، حمایت از مجموعههای مردمی و حرکتهای مردمی خودجوش است.
شعر فارسی و به ویژه شعر دوره انقلاب اسلامی، چشم انتظار نهضت ترجمه است تا به دست مشتاقان بی شمارش در جهان برسد.
این اتفاق مبارک، بهترین شکل صدور فرهنگ ایرانی اسلامی ما خواهد بود.